5 سپتامبر 2023- تحقیقات جدید شواهدی قوی از ارتباط بین چربی شکمی و کاهش حجم مغز، به ویژه بخش هایی که در عملکرد شناختی دخیل هستند، ارائه داد.

در مطالعه ی بزرگی که بر روی بزرگسالان سالم میانسال انجام شد، چربی شکمی(احشایی) و چربی زیر جلدی بیشتر در ناحیه ی شکم درMRI ، آتروفی مغز را در تصویربرداری، به‌ویژه در زنان، پیش‌بینی کرد.

دکتر سیروس راجی، سرپرست تیم تحقیق از موسسه رادیولوژی Malinckrodt، در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، گفت: این مطالعه نشان می دهد که چربی اضافی برای مغز مضر است و برای زنان مضرتر است، از جمله در مناطق مرتبط با خطر بیماری آلزایمر.

این مطالعه به صورت آنلاین در 28 اوت در مجلهAging and Disease منتشر شد.

عامل خطر قابل تغییر

مطالعات متعدد ارتباط بین تجمع چربی بدن و افزایش خطر زوال عقل را نشان داده اند. اما تعداد کمی رابطه بین انواع چربی (احشایی و زیر جلدی) و حجم مغز را بررسی کرده اند.

برای این مطالعه ی جدید، 10هزار بزرگسال سالم 20 تا 80 ساله (میانگین سنی 52.9 سال؛ 53 درصد مرد) تحت یک پروتکل کوتاهMRI کل بدن قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل رگرسیون انواع چربی شکم و حجم مغز نرمال شده با کنترل سن و جنس، مورد ارزیابی قرار گرفت.

تیم تحقیقاتی دریافتند که مقادیر بالاتر چربی احشایی و زیر جلدی در شکم، حجم کل ماده ی خاکستری و ماده سفید کمتری را پیش‌بینی می‌کند و همچنین حجم کمتری را در هیپوکامپ، قشر پیشانی و لوب‌های گیجگاهی، پریتال و اکسیپیتال پیش‌بینی می‌کند.

دکتر راجی گفت: این یافته‌ها کاملاً چشمگیر هستند. به طور کلی، ما دریافتیم که هم چربی زیر جلدی و هم چربی احشایی در ناحیه ی شکم، سطوح مشابهی از روابط منفی را با حجم مغز دارند.زنان بار بیشتری از آتروفی مغز را با افزایش چربی احشایی نسبت به مردان داشتند. با این حال، در نظر گرفتن تفاوت‌های جنسی در این زمینه، به دلیل فقدان تحقیقات قبلی برای بررسی چربی احشایی، کاهش حجم مغز و تفاوت‌های جنسی، دشوار است.

آنها همچنین خاطرنشان کردند که در حالی که روابط معنی‌دار آماری بین سطوح چربی احشایی و تغییرات حجم ماده خاکستری مشاهده شد، اندازه اثر آنها به طور کلی کوچک بود.

محققان گفتند: بنابراین، اهمیت آماری این کار بیشتر تحت تأثیر حجم نمونه بزرگ، و کمتر تحت تأثیر بزرگی تاثیر در هر مجموعه معین از مناطق، قرار می گیرد.

محدودیت های دیگر شامل ماهیت مقطعی مطالعه است که مانع نتیجه گیری یک رابطه ی علیتی می شود. همچنین در این تجزیه و تحلیل، محققان سایر عوامل سبک زندگی مانند فعالیت بدنی، رژیم غذایی و متغیرهای ژنتیکی را در نظر نگرفتند.

محققان خواستار تحقیقات بیشتر "برای روشن شدن بهتر مکانیسم‌های اساسی و کشف مداخلات احتمالی با هدف کاهش چربی شکمی به عنوان یک استراتژی برای حفظ سلامت مغز شدند".

دکتر Claire Sexton، مدیر ارشد برنامه های علمی و اطلاع رسانی انجمن آلزایمر، درباره این تحقیق گفت: مطالعات قبلی چاقی را با زوال شناختی و افزایش خطر زوال عقل مرتبط کرده اند. مطالعه حاضر، به جای استفاده ازBMI به عنوان جایگزینی برای چربی بدن، مستقیماً چربی احشایی و زیر جلدی را با استفاده از تکنیک‌های تصویربرداری بررسی کرد.

دکتر سکستون، که در این مطالعه دخالت نداشت، گفت: یافته‌ها مبنی بر اینکه افزایش چربی بدن با کاهش حجم مغز مرتبط است، مکانیسم ممکن برای توضیح ارتباط‌های گزارش‌شده قبلی بین چاقی و اختلال در توانایی شناختی را نشان می‌دهد.

اگرچه درجاتی از آتروفی و کوچک شدن مغز در سنین بالا شایع است، اما آگاهی از این ارتباط مهم است زیرا کاهش حجم مغز ممکن است با مشکلاتی در تفکر، حافظه و انجام کارهای روزمره همراه باشد و افزایش نرخ چاقی در ایالات متحده، با بیماری های مرتبط با چاقی از جمله بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت نوع 2 و انواع خاصی از سرطان همراه است.

دکتر سکستون هشدار داد: در حالی که این مطالعه به انتشارات موجود در این زمینه افزوده شد، محدودیت های مهمی دارد. به عنوان یک مطالعه ی مشاهده ای، نمی توان تعیین کرد که آیا سطوح بالاتر چربی بدن به طور مستقیم باعث کاهش حجم مغز می شود یا خیر. علاوه بر این، این مطالعه عوامل مهم مرتبط مانند فعالیت بدنی و رژیم غذایی را که ممکن است بر هر رابطه ی بین چربی بدن و حجم مغز تأثیر بگذارد، در نظر نگرفت. به طور کلی، تنها یک عامل نیست که باید در مورد خطر زوال شناختی و زوال عقل در نظر گرفته شود، بلکه چندین عامل مهم است.

دکتر سکستون گفت: چاقی و محل تجمع چربی در بدن باید در ترکیب با مجموع تجربیات و عادات زندگی فرد، از جمله فعالیت بدنی، آموزش، ضربه به سر، خواب، سلامت روان، و سلامت قلب/سیستم قلبی عروقی و سایر سیستم های کلیدی بدن در نظر گرفته شوند.

انجمن آلزایمر یک کارآزمایی بالینی 2 ساله به نام U.S. POINTER را هدایت می کند تا ببیند آیا ترکیب فعالیت بدنی، تغذیه سالم، چالش های اجتماعی و فکری، و بهبود خود مدیریتی بیماری ها، می تواند از عملکرد شناختی در افراد مسن که در معرض خطر بیشتری برای اختلال و کاهش توانایی شناختی هستند، محافظت کند.

منبع:

https://www.medscape.com/viewarticle/996104?src=